Wednesday 7 September 2011

جایگاه زن در ایران باستان و شاهنامه: واژه زن در پارسی و انگلیسی




سیاوش پیشدادی


استوره آفرینش در ایران
بر خلاف دیدگاه رایج دین های دیگر که معتقد هستند مرد بر زن در آفرینش مقدم است یا زن از مرد یا برای مرد یا از دنده مرد ساخته شده است، در استوره آفرینش ایرانی مرد و زن (مشی و مشیانه) کاملا همسان و همزمان به هستی می آیند.


در تاریخ اساطیری ایران، از نطفهٔ گیومرث که بر زمین ریخته می‌شود، پس از چهل سال شاخه‌ای ریواس می روید که دارای دو ساق است و پانزده برگ. این پانزده برگ برابر با سال هایی است که مشیه و مشیانه - نخستین زوج آدمی - در آن هنگام دارند. مشیه و مشیانه، همسان و همبالایند و تنشان در کمرگاه چنان به هم پیوند خورده است که شناخت این که کدام نر و کدام ماده اند ممکن نیست. مشیه و مشیانه دارای هفت جفت فرزند می‌شوند، هر جفتی یک نر و یک ماده. هر کدام از جفت‌ها با هم آمیزش می‌کنند و روانهٔ یکی از هفت کشور می‌شوند. بن مایه




ازدواج  در دین زرتشتی
خطبه عقد (گواه گیران) زرتشتی این گونه است که سه بار از زن و سه بار از مرد می پرسند آیا مایل به هم روانی، همسری، و هم تنی با دیگری هستی؟ و زن و مرد سه بار باید بگویند بله. پس مساوی بودن در سه چیز شرط ازدواج است.  



ضمیرها
در زبان پارسی برخلاف بسیاری از زبان های دنیا برای زن و مرد ضمیر های جداگانه وجود ندارد.




واژه شناسی
واژه ها اصلی ترین بخش یک فرهنگ هستند و ذهنیت مردم هر فرهنگ در واژه های آن نمود می یابد. واژه ها به ما دروغ نمی گویند. برای بررسی جایگاه زن در ایران به سراغ واژه های ایرانی می رویم. 



خود واژه همسر کاملا گویاست که زن در آیین باستانی ما همپایه مرد است. هم سر یعنی کسی که هم پایه ماست. اما واژه های دیگر هم برای زن در زبان پارسی به کار می رود:



ریشه یابی واژه زن 

زن از ریشه "کن" به معنی خانه و صاحب خانه می آید 


ریشه یابی واژه بانو

بانو در اوستایی به معنی فروغ و روشنایی است. پس بانو به معنی چراغ خانه است. کدبانو هم یعنی چراغ خانه (کد = خانه)


ریشه یابی واژه دوشیزه 

دوشیزه به معنی دوست داشتنی کوچولو است که از "دوشست" پهلوی می آید به معنی معشوق. دوست هم از همین واژه می آید.

(منبع ریشه یابی ها استاد جنیدی، "حقوق جهان در ایران باستان")






واژه هایی که در شاهنامه برای نامیدن زن به کار رفته:

جفت و همال (لغت نامه ده خدا- جفت: مانند. همانند. همسان . مثل . نظیر. شبیه . قرین . عدیل . کفو. عداد. هم سنگ . هم ترازو. همال) کاملا معنی هم پایه بودن زن و مرد را می رساند. و بت مورد پرستش بودن را. در زیر برای هر واژه یکی دو مثال از شاهنامه می آید.


جفت
كه من دخت مهراب را جفت خويش            كنم راستى را بآيين و كيش‏

چنان دان كه چاره نباشد ز جفت            ز پوشيدن و خورد و جاى نهفت‏

همال
تو مهراب را كهترى گر همال            مر آن دخت او را كجا ديد زال‏

(در این بیت سام از سیندخت می پرسد آیا تو خدمتکار مهراب هستی (=کمتر) یا همسر (=مساوی) او هستی. این نشان می دهد که پایه زن و شوهر برابر است)



بت مهربان
فردوسی از همسر خود این گونه یاد می کند (در شبی تاریک و دیریاز):

نبد هيچ پيدا نشيب از فراز --- دلم تنگ شد زان شب دير ياز
بدان تنگى اندر بجستم ز جاى --- يكى مهربان بودم اندر سراى‏
خروشيدم و خواستم زو چراغ --- برفت آن بت مهربانم ز باغ‏
مرا گفت شمعت چبايد همى --- شب تيره خوابت ببايد همى‏
بدو گفتم اى بت نيم مرد خواب --- يكى شمع پيش آر چون آفتاب‏
بنه پيشم و بزم را ساز كن --- بچنگ آر چنگ و مى آغاز كن‏
بياورد شمع و بيامد بباغ --- برافروخت رخشنده شمع و چراغ‏
مى‏آورد و نار و ترنج و بهى --- زدوده يكى جام شاهنشهى‏





دیدگاه فردوسی در باره زن ایده آل:

اگر پارسا باشد و رای‌زن---یکی گنج باشد پُراکنده زن
بویژه که باشد به بالا، بلند---فروهشته تا پای مشکین کمند
خردمند و بادانش و ناز و شرم---سخن گفتن خوب و آوای نرم

(مشکین کمند= زلف. به این معنی که زلف بسیار بلند داشته باشد)


ریشه واژه زن در انگلیسی:

wife, n. — ME. wif, fr. OE. wif, 'woman; wife',
rel. to OS., OFris. wif, ON. vif, Dan., Swed. viv,
MDu., Du. wijf, OHG. wib, MHG. wfp, G.
Weib, and possibly also to ON. vifadr, 'covered,
.'veiled', 

referenceA COMPREHENSIVE ETYMOLOGICAL   DICTIONARY OF THE ENGLISH LANGUAGE BY DR. ERNEST KLEIN

بر اساس این دیکشنری ریشه واژه های وایف و وومن هر دو از "پوشاندن" است. افزون بر این زن از اضافه شدن یک پیشوند (وو= پوشیدن) به نام مرد ساخته می شود و هستیِ جدا ندارد در حالی که در پارسی واژه مرد و زن متفاوتند. 


man, n. — ME. man, fr. OE. man, 'human being,
man', rel. to OS., Swed., Du., OHG., MHG.
man, G. Mann, ON. madr (for *mannr), Dan.
mand, Goth, manna, 'man' (cp. Mannus, a tribal
deity, in Tacitus' Germania, chapt. 2), OS. mennisco,
OFris. manniska, MDu. mensche, Du.
mens, OHG. mannisco, mennisco, MHG. mensche,
mensch, GJ Mensch, 'man' (orig. adj.
meaning 'human'), and cogn. with OI. manuh,
'man; progenitor of mankind', Avestic mdnu-,
'man', OSlav. mozi, 'man'. All these words prob.
meant orig. 'one who thinks', fr. I.-E. base
*men-, 'to think', whence also OI. matifi, mdtih,
'thought', L. mens, gen. mentis, 'mind', Goth.
muns, 'thought', munan, 'to think", ON. minni,
'mind', OE. gemynd, 'memory'. See mind and
cp. Manu, muzhik, and the second element in
Marcomanni. Cp. also minx. 

بر این اساس من انگلیسی یعنی "انسان" یا "آن که فکر می کند" و زن یعنی  مرد پوشیده. ولی در پارسی مرد از ریشه "مردن" و میرایی می آید (استاد کزازی، کتاب نامه باستان). و زن به معنی صاحب خانه است. 






پایان سخن
بر اساس شاهنامه، اوستا، و کتاب های به جا مانده از باستان، ما از همه مردم دنیا در این زمینه پیشرفته تر بودیم. باید به آن دوران اوج فرهنگی باز گردیم. با خیزش فرهنگی. با دانستن. همه تقصیر ها به گردن دولت ها نیست. همه راه حل ها هم سیاسی نیست. 



پیوست: بحثی در بیت هایی در باره زن که در شاهنامه نیست اما به آن نسبت داده شده است:



زن در شاهنامه 

محمد علی‌ اسلامی ندوشن





فکر کنم بزرگترین سوء تفاهمی که در حق شاهنامه صورت گرفته، درباره زن است، و آن این است که انگاشته اند که شاهنامه یک «کتاب ضد زن» است و فردوسی هم میانه خوبی با زن نداشته، درحالی که سرتاسر شاهنامه درست عکس این را می نماید. این یک تلقی عوامانه است. به این علت م...ی گوییم عوامانه چون یک بیت مجعول را دلیل آن آورده اند که از فردوسی نیست و الحاقی است. می گوید:


زن و اژدها هردو در خاک به ----- جهان پاک از این هردو ناپاک به


این مربوط به داستان سودابه است، به علت خیانتی که این زن به سیاوش می کند. فردی که دل پری از زنش داشته، بنا به تفنن این را ساخته و به فردوسی نسبت داده است؛ درحالی که در شاهنامه های اصلی تر، اثری از آن دیده نمی شود. سه چهار بیت دیگر هم نظیر ان هست که باز یا جنبه های الحاقی دارند یا مناسبتی در پشت آن هاست. شما وقتی برای کسی داستان می گویید مناسبت هایش را از زبان قهرمان های داستان رعایت می کنید. در آن لحظه خاص اقتضا داشته که آن حرف از زبان آن قهرمان زده شود. قهرمان های شاهنامه کسانی هستند که قلیان احساسی دارند. همیشه با استدلال منطقی و حسابگرانه حرف نمی زنند. اما واقعیت آن است که زنان شاهنامه با شخصیت ترین و آراسته ترین زنان را در کل ادبیات فارسی تشکیل می دهند. شما کتاب دیگری را پیدا نمی کنید که این قدر از زنان برجسته از جهات مختلف، نظیر رودابه، سیندخت، تهمینه، فرنگیس و منیژه و دیگران نشان داشته باشد. با اوصافی که فردوسی از این زنان دارد، در هیچ کتابی اینقدر مقام زن بالا گرفته نشده و در هیچ کتابی زن اینقدر از جهات مختلف قابل احترام نیست.


آن چیزی که بعد‌ها به زن‌ها نسبت داده شده که گفته شد زن باید کنج آشپزخانه باشد، فرمانبردار باشد و بهترین تعریفش آن است که گفته اند «نشینند و زایند شیران نر» و یا آنکه حسنش آن است که از خود ابراز شخصیت نکند، یعنی چیز‌هایی‌ که ما در ادبیات فارسی خودمان نظیرش را زیاد پیدا می‌کنیم، و در ادبیات کشور‌های دیگر نیز، این صفت‌ها درست در شاهنامه عکس آن دیده میشود. واقعا این تهمتی است که به شاهنامه بسته شده. توصیفی که فردوسی در اول داستان بیژن و منیژه از همدم و همسر خود می‌کند یکی‌ از زیباترین تصویر‌هایی‌ است که از یک زندگی‌ خانوادگی بشود به دست داد. آن زن که به فردوسی توصیه می‌کند که داستان بیژن و منیژه را به شعر بکشد به احتمال زیاد، همسرش بوده. باید بار دیگر خواند و دید.


منبع: محمد علی‌ اسلامی ندوشن، چهار سخنگوی وجدان ایرانی‌، صفحهٔ ۲۳ و ۲۴



نوشتار مرتبط:

دیدگاه فردوسی و نیچه در باره زن و مرد از زبان خودشان


No comments:

Post a Comment

Note: only a member of this blog may post a comment.