Wednesday, 21 December 2011

شش پاسخ به علی شریعتی که به فردوسی توهین کرد


سیاوش پیشدادی


شش پاسخ به علی شریعتی که درباره فردوسی گفت (آری این چنین بود برادر):
اما نه چون شاهنامه كه در 60 هزار بيتش ، يك بار، تنها يك بار ، از نژاد ما و از برادري از ما ( كاوه ) سخن گفت . از آهنگري كه معلوم بود از تبار ماست ، و آزادي و انقلاب و نجات مردم و ملت را تعهد كرد ، اما هنوز برنخاسته ، اين تنها قهرمان تبار ما كه به شاهنامه راه يافت ، گم مي شود . كجا ؟، چرا ؟ چون تبار و نژاد فريدون درخشيدن گرفته است ، اين است كه در تمام شاهنامه بيش از چند بيت ، از او سخن نرفته است . "

این گونه سخن های شریعتی و امثال او چنان در جامعه ما اثر کرده است که گروهی با برچسب "نژاد پرستی" حس شاهنامه دوستی و میهن دوستی را زشت جلوه می دهند و به یکپارچگی ملی ایرانی آسیب می رسانند. در این جا پاسخ هایم را به این ادعا می نویسم.


1-     نخست اینکه شاهنامه ویرایش نشده حدود 50 هزار بیت دارد. ویرایش گران شاهنامه از 5 درسد به بیشتر آن را هم که الحاقی شناخته اند. پس شاهنامه بدون تردید کمتر از 50 هزار بیت دارد نه 60 هزار بیت.

2-     در پاسخ به این که " تبار ما در شاهنامه گم مي شود". در شاهنامه پسر کاوه با نام قارن چند سال بعد سپه سالار لشگر ایران زمین می شود:

سپه را سراسر به قارن سپرد ---- کمین‌گاه بگزید سالار گرد

پسر او کشواد نام دارد. و پسر کشواد گودرز نام دارد. پسر گودرز گیو و پسر گیو بیژن. این خانواده در کنار خانواده رستم نام آورترین خاندان پهلوانی ایران است و کردان، لران و آذربایجانیهای ما همه از نسل گودرز هستند.


 چنين گفت كان فرّ آزادگان  ---  جهانگير گودرز كشوادگان‏

آزادگان  = ایرانیان
شاید برای کسی که شاهنامه نخوانده است، تبار کاوه گم شده باشد ولی اگر یک بار از روی شاهنامه خوانده شود تبار او پیدا می شود.

3-     سوم این که در تاریخ بیش از 8 هزار ساله پیش از اسلام ما، برده داری توسط ایرانی ها در هیچ مدرک تاریخی گزارش نشده. این سخن ها در بافت کشورهای غربی جواب گو است که با برده داری ثروتمند شدند نه ایران.

4-     و اما کاوه نماد یک قوم است که در پایان پادشاهی ضحاک (آشوریان) در ایران به علت آنکه زودتر از سایر تبار های ایرانی موفق به استخراج فلز شد (و در نتیجه جنگ افزار های کارآمد تری ساخت) توانست به عنوان تبار پیشرو در ایران آشوریان را براندازی کند و حکومتی ایرانی را جانشین سازد. کاوه نماد برده و آدم فقیر و مستضعف نیست بلکه نماد پیشروترین و مجهزترین تبار ایرانی است (منبع).


5-     و اما شاهنامه داستان انسان های معمولی بسیار دارد از جمله بخش بهرام گور که در کوی و برزن به صورت ناشناس به دیدار مردم می رفت و گره از کارشان باز می کرد. از جمله "لمبکِ آبکش" (آب فروشی دوره گرد) که شاه ایران به خانه اش می رود. در شاهنامه چندین برگ به این داستان اختصاص داده شده است.

6-     فردوسی در دورانی که ایران در ضعیف ترین حالت خودش بود هر آنچه از تاریخِ ایران که از گزند کتاب سوزی و بلاهای دیگر در قالب شاهنامه ابومنصوری به جا مانده بود را به شعر در آورد و از نابودی رهاند. و اصولا انتخاب چندانی در موضوعات خود نداشته است. او تنها شاعر شاهنامه است و در مواردی انگشت شمار نیز سخنانی از خود می زند که برای خواننده کاملا روشن است که از فردوسی است. پس فردوسی قلم به دست نمی گرفته تا تخیلات خود را بسراید بلکه شاهنامه ابومنصوری را به شعر در می آورده است (نوشتار استاد جنیدی)



Sunday, 4 December 2011

پاسخی از عطاملک جوینی به فرج‌الله سلحشور


برگه فیسبوک سرای دانای توس





خانم رخشان بنی اعتماد به آقای سلحشور دیوچهره و دروغ پرست پاسخی درخور دادند. این را هم من به آن پاسخ می افزایم که بدگوهران بدانند باید احترام زن ایرانی را نگه داشت و از ادبیات خانوادگی خود در سطح جامعه استفاده نکرد.


آزاده دلان گوش به مالــــش دادند --- وزحسرت و غم سینه به نالش دادند
پشت هنر آن روز شکستست درست --- کین بی هنران پشت به بالش دادند

عطاملک جوینی

کشته شدن سیاوش در شاهنامه




برگه فیسبوک سرای دانای توس






بخشی پرآبِ چشم از شاهنامه

کشته شدن سیاوش به دست "گروی زره" تورانی

دو بیت نخست از زبان خود سیاوش است و دگر بیت ها گزارش رخداد


كنون پيش گرسيوز اندر دوان --- پياده چنين خوار و تيره روان‏
نبينم همى يار با خود كسى --- كه بخروشدى زار بر من بسى‏
چو از شهر، و ز لشكر اندر گذشت --- كشانش ببردند بر سوى دشت‏
ز گرسيوز آن خنجر آبگون --- گروى زره بستد از بهر خون‏
بيفگند پيل ژيان را بخاك --- نه شرم آمدش زان سپهبد نه باك‏
يكى تشت بنهاد زرّين برش --- جدا كرد زان سرو سيمين سرش‏
يكى باد با تيره گردى سياه --- بر آمد بپوشيد خورشيد و ماه‏
همى يكدگر را نديدند روى --- گرفتند نفرين همه بر گروى‏
       

این داستان هزاره هاست که اشک بر چشم ایرانیان آورده و دادخواهی و بیدادستیزی ایرانیان را برانگیخته است چه سیاوش را با دروغ و پیمان شکنی کشتند. او تنها و مظلوم بود. در زمان های نزدیک تر این رخداد ریخت های دگرگونه به خود گرفته است و زندگی خود را در پوسته ای نو پی می گیرد.

Saturday, 3 December 2011

آیا توهین به عرب ها کار درستی است؟



برگه فیسبوک سرای دانای توس





نمونه جنبش فرهنگی کارساز و درست: گروهی از زنان ایرانی  روز زن در سال 2010 مقابل سفارت خانه ایران در کانادا با پیام دوستی و شادی و آزرم و آزادی، رقص زیبای ایرانی و محلی را به نمایش گذاشتند.



نمونه جنبش فرهنگی بد: ناسزاهای زننده و شرم آور به عرب ها برای نشان دادن این که "نژاد ما از عرب ها بهتر است".

پیام فرهنگی و خواسته فرهنگی باید به گونه فرهنگی و به آیین گفته شود وگرنه پیامی ضدفرهنگی می شود. مثلا اگر همین شیرزنان ایرانی بجای این کنش فرهنگی به آیین و پرآزرم، در حال توهین به نژادهای دیگر بودند بینندگان نه تنها آن ها را نمی ستودند و پیامشان را خوار می شمردند بلکه شاید به دست پلیس کانادا دستگیر هم می شدند. پس بجای نشان دادن "برتری مان" بر "دیگر نژادها" (که کاری پوچ و ناسخته است) بهتر است، به دنبال زدودن مشکلاتی باشیم که این فرهنگ را فلج کرده اند.




نوشتار های مرتبط:


چرا ما ایرانی ها به عرب ها توهین می کنیم؟


Thursday, 1 December 2011

سخنی از شاهنامه با جنگ طلبان


برگه فیسبوک سرای دانای توس






من مطمئن ام زمانی که فردوسی داشته این سخنان خسرو پرویز را پس از چندسد سال به شعر در می آورده بسیار دردمند بوده و اشک می ریخته. به هر روی او از آنچه تازیان با این کشور کردند آگاهی داشته است. 

كه ايران چو باغيست خرم بهار --- شكفته هميشه گل كامگار
 نگر تا تو ديوار او نفگنى --- دل و پشت ايرانيان نشكنى‏
 كزان پس بود غارت و تاختن ---  خروش سواران و كين آختن‏
 زن و كودك و بوم ايرانيان --- بانديشه بد منه در ميان‏ 

 شرم باد بر همه کسانی به جنگ می اندیشند و به آن دامن می زنند.