فکر کنم بزرگترین سوء تفاهمی که در حق شاهنامه صورت گرفته، درباره زن است، و آن این است که انگاشته اند که شاهنامه یک «کتاب ضد زن» است و فردوسی هم میانه خوبی با زن نداشته، درحالی که سرتاسر شاهنامه درست عکس این را می نماید. این یک تلقی عوامانه است. به این علت م...ی گوییم عوامانه چون یک بیت مجعول را دلیل آن آورده اند که از فردوسی نیست و الحاقی است. می گوید:
زن و اژدها هردو در خاک به ----- جهان پاک از این هردو ناپاک به
این مربوط به داستان سودابه است، به علت خیانتی که این زن به سیاوش می کند. فردی که دل پری از زنش داشته، بنا به تفنن این را ساخته و به فردوسی نسبت داده است؛ درحالی که در شاهنامه های اصلی تر، اثری از آن دیده نمی شود. سه چهار بیت دیگر هم نظیر ان هست که باز یا جنبه های الحاقی دارند یا مناسبتی در پشت آن هاست. شما وقتی برای کسی داستان می گویید مناسبت هایش را از زبان قهرمان های داستان رعایت می کنید. در آن لحظه خاص اقتضا داشته که آن حرف از زبان آن قهرمان زده شود. قهرمان های شاهنامه کسانی هستند که قلیان احساسی دارند. همیشه با استدلال منطقی و حسابگرانه حرف نمی زنند. اما واقعیت آن است که زنان شاهنامه با شخصیت ترین و آراسته ترین زنان را در کل ادبیات فارسی تشکیل می دهند. شما کتاب دیگری را پیدا نمی کنید که این قدر از زنان برجسته از جهات مختلف، نظیر رودابه، سیندخت، تهمینه، فرنگیس و منیژه و دیگران نشان داشته باشد. با اوصافی که فردوسی از این زنان دارد، در هیچ کتابی اینقدر مقام زن بالا گرفته نشده و در هیچ کتابی زن اینقدر از جهات مختلف قابل احترام نیست.
آن چیزی که بعدها به زنها نسبت داده شده که گفته شد زن باید کنج آشپزخانه باشد، فرمانبردار باشد و بهترین تعریفش آن است که گفته اند «نشینند و زایند شیران نر» و یا آنکه حسنش آن است که از خود ابراز شخصیت نکند، یعنی چیزهایی که ما در ادبیات فارسی خودمان نظیرش را زیاد پیدا میکنیم، و در ادبیات کشورهای دیگر نیز، این صفتها درست در شاهنامه عکس آن دیده میشود. واقعا این تهمتی است که به شاهنامه بسته شده. توصیفی که فردوسی در اول داستان بیژن و منیژه از همدم و همسر خود میکند یکی از زیباترین تصویرهایی است که از یک زندگی خانوادگی بشود به دست داد. آن زن که به فردوسی توصیه میکند که داستان بیژن و منیژه را به شعر بکشد به احتمال زیاد، همسرش بوده. باید بار دیگر خواند و دید.
زن و اژدها هردو در خاک به ----- جهان پاک از این هردو ناپاک به
این مربوط به داستان سودابه است، به علت خیانتی که این زن به سیاوش می کند. فردی که دل پری از زنش داشته، بنا به تفنن این را ساخته و به فردوسی نسبت داده است؛ درحالی که در شاهنامه های اصلی تر، اثری از آن دیده نمی شود. سه چهار بیت دیگر هم نظیر ان هست که باز یا جنبه های الحاقی دارند یا مناسبتی در پشت آن هاست. شما وقتی برای کسی داستان می گویید مناسبت هایش را از زبان قهرمان های داستان رعایت می کنید. در آن لحظه خاص اقتضا داشته که آن حرف از زبان آن قهرمان زده شود. قهرمان های شاهنامه کسانی هستند که قلیان احساسی دارند. همیشه با استدلال منطقی و حسابگرانه حرف نمی زنند. اما واقعیت آن است که زنان شاهنامه با شخصیت ترین و آراسته ترین زنان را در کل ادبیات فارسی تشکیل می دهند. شما کتاب دیگری را پیدا نمی کنید که این قدر از زنان برجسته از جهات مختلف، نظیر رودابه، سیندخت، تهمینه، فرنگیس و منیژه و دیگران نشان داشته باشد. با اوصافی که فردوسی از این زنان دارد، در هیچ کتابی اینقدر مقام زن بالا گرفته نشده و در هیچ کتابی زن اینقدر از جهات مختلف قابل احترام نیست.
آن چیزی که بعدها به زنها نسبت داده شده که گفته شد زن باید کنج آشپزخانه باشد، فرمانبردار باشد و بهترین تعریفش آن است که گفته اند «نشینند و زایند شیران نر» و یا آنکه حسنش آن است که از خود ابراز شخصیت نکند، یعنی چیزهایی که ما در ادبیات فارسی خودمان نظیرش را زیاد پیدا میکنیم، و در ادبیات کشورهای دیگر نیز، این صفتها درست در شاهنامه عکس آن دیده میشود. واقعا این تهمتی است که به شاهنامه بسته شده. توصیفی که فردوسی در اول داستان بیژن و منیژه از همدم و همسر خود میکند یکی از زیباترین تصویرهایی است که از یک زندگی خانوادگی بشود به دست داد. آن زن که به فردوسی توصیه میکند که داستان بیژن و منیژه را به شعر بکشد به احتمال زیاد، همسرش بوده. باید بار دیگر خواند و دید.
منبع: محمد علی اسلامی ندوشن، چهار سخنگوی وجدان ایرانی، صفحهٔ ۲۳ و ۲۴
نوشتارهای مرتبط:
نوشتارهای مرتبط:
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.