برگه فیسبوک سرای دانای توس
بخشی پرآبِ چشم از شاهنامه
کشته شدن سیاوش به دست "گروی زره" تورانی
دو بیت نخست از زبان خود سیاوش است و دگر بیت ها گزارش رخداد
كنون پيش گرسيوز اندر دوان --- پياده چنين خوار و تيره روان
نبينم همى يار با خود كسى --- كه بخروشدى زار بر من بسى
چو از شهر، و ز لشكر اندر گذشت --- كشانش ببردند بر سوى دشت
ز گرسيوز آن خنجر آبگون --- گروى زره بستد از بهر خون
بيفگند پيل ژيان را بخاك --- نه شرم آمدش زان سپهبد نه باك
يكى تشت بنهاد زرّين برش --- جدا كرد زان سرو سيمين سرش
يكى باد با تيره گردى سياه --- بر آمد بپوشيد خورشيد و ماه
همى يكدگر را نديدند روى --- گرفتند نفرين همه بر گروى
این داستان هزاره هاست که اشک بر چشم ایرانیان آورده و دادخواهی و بیدادستیزی ایرانیان را برانگیخته است چه سیاوش را با دروغ و پیمان شکنی کشتند. او تنها و مظلوم بود. در زمان های نزدیک تر این رخداد ریخت های دگرگونه به خود گرفته است و زندگی خود را در پوسته ای نو پی می گیرد.
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.