نوشته برگه فیسبوک دانای توس http://www.facebook.com/ferdowsi.toosi
گروهی "خامه به دستِ خام دست" که به هر ترتیب به دنبال خرده گیری از فرهنگ نیاکان ما هستن و هر چیزی را دستمایهٔ این غرض ورزی میکنند بانگ برداشته اند که شاهنامه کتاب شاه پرستی است. تنها دست مایهٔ آنها نام شاهنامه است. اما باید دانست که نام شاهنامه پس از فردوسی به دست ایرانیان بر روی آن گذاشته شده است و فردوسی هیچ گاه این نام را به کار نبرده است. فردوسی از نامهایی چون، نامه نامور، نامه باستان، نامه نامدار، نامهٔ خسروان برای نامیدن شاهنامه بهره برده است. این که این نام را ایرانیان بر روی شاهنامه نهاده اند از آن رو است که در آیین ایران باستان به کتاب تاریخ می گفته اند "خوتای نامک" که برگردان آن می شود شاهنامه. این یک آیین نام گذاری است نه فراتر و می دانیم که همه کتاب های تاریخ در دربارها نوشته می شده است و این مخصوص ایران باستان نبوده هتی امروزه هم تاریخ ها به دست کمپانی های سیاسی و دولت ها نوشته می شود.
در شاهنامه تندترین و گزندهترین زبانها در برابر پادشاهان بد کنش به کار رفته است. در شاه نامه، شاهی و شاهپرستی ارزش نیست. شاه خوب بودن ارزش است. همانطور که پهلوان، پیشه ور، کشاورز، و موبد خوب بودن ارزش است. برای پوچاندن این غرض ورزیها نمونهای میآورم. میدانیم که کی کاووس شاهنشاه زمان خود بود (شاه شاهان و بالاترین پایه در ایران). این شاه خود کامه و کم خرد بود. ببینید پهلوانان ایران در موردش چه میگویند:
گودرز:
به نزدیک این شاه دیوانه رو --- وازین در سخن یاد کن نو به نو
کسی را که جنگی چو رستم بود --- بیازارد او را، خرد کم بود
انجمن مهیستان (مجمع تصمیم گیری سران و پهلوانان که در ایران باستان از شاه مهم تر بوده است و در مورد های بسیاری برگزیدن شاه با این انجمن بوده است) در مورد کی کاووس به رستم میگویند:
تو دانی که کاووس را مغز نیست --- به تیزی سخن گفتنش نغز نیست
از همه بالاتر جهان پهلوان، سوار جهان رستم که در باره این شاه خود کامه میگوید:
تهمتن چنین پاسخ آورد باز --- که هستم ز کاووس کی بینیاز
مرا تخت زین باشد و تاج ترگ --- قبا جوشن و دل نهاده به مرگ
چرا دارم از خشم کاووس باک --- چه کاووس پیشم چه یک مشت خاک
سرِ بختِ شه را بپیچد سه کار --- نخستین ز بیدادی شهریار
دگر آنکه بی مایه را برکشد --- ز مرد هنرمند برتر کشد
سه دیگر که با گنج خویشی کند --- به دینار کوشد که بیشی کند
***
جهان را چو آباد داری به داد --- بود گنجت آباد و تخت تو شاد
شگفت آنکه این غرض ورزان شاعران درباری و مداحان (که شمارشان کم نیست) را گذاشته اند و در این میان بر شاهنامه می تازند. این شاعران که تمام دیوانشان مدح شاهان است مورد تازش غرض ورزان نیستند و فردوسی که حتی در یک بیت مدح شاهان نکرده متهم به شاه پرستی می شود. در نوشتار های پسین به شما نشان می دهم که بیت های مدح محمود چگونه وارد شاهنامه شده است.
گروهی "خامه به دستِ خام دست" که به هر ترتیب به دنبال خرده گیری از فرهنگ نیاکان ما هستن و هر چیزی را دستمایهٔ این غرض ورزی میکنند بانگ برداشته اند که شاهنامه کتاب شاه پرستی است. تنها دست مایهٔ آنها نام شاهنامه است. اما باید دانست که نام شاهنامه پس از فردوسی به دست ایرانیان بر روی آن گذاشته شده است و فردوسی هیچ گاه این نام را به کار نبرده است. فردوسی از نامهایی چون، نامه نامور، نامه باستان، نامه نامدار، نامهٔ خسروان برای نامیدن شاهنامه بهره برده است. این که این نام را ایرانیان بر روی شاهنامه نهاده اند از آن رو است که در آیین ایران باستان به کتاب تاریخ می گفته اند "خوتای نامک" که برگردان آن می شود شاهنامه. این یک آیین نام گذاری است نه فراتر و می دانیم که همه کتاب های تاریخ در دربارها نوشته می شده است و این مخصوص ایران باستان نبوده هتی امروزه هم تاریخ ها به دست کمپانی های سیاسی و دولت ها نوشته می شود.
در شاهنامه تندترین و گزندهترین زبانها در برابر پادشاهان بد کنش به کار رفته است. در شاه نامه، شاهی و شاهپرستی ارزش نیست. شاه خوب بودن ارزش است. همانطور که پهلوان، پیشه ور، کشاورز، و موبد خوب بودن ارزش است. برای پوچاندن این غرض ورزیها نمونهای میآورم. میدانیم که کی کاووس شاهنشاه زمان خود بود (شاه شاهان و بالاترین پایه در ایران). این شاه خود کامه و کم خرد بود. ببینید پهلوانان ایران در موردش چه میگویند:
گودرز:
به نزدیک این شاه دیوانه رو --- وازین در سخن یاد کن نو به نو
کسی را که جنگی چو رستم بود --- بیازارد او را، خرد کم بود
انجمن مهیستان (مجمع تصمیم گیری سران و پهلوانان که در ایران باستان از شاه مهم تر بوده است و در مورد های بسیاری برگزیدن شاه با این انجمن بوده است) در مورد کی کاووس به رستم میگویند:
تو دانی که کاووس را مغز نیست --- به تیزی سخن گفتنش نغز نیست
از همه بالاتر جهان پهلوان، سوار جهان رستم که در باره این شاه خود کامه میگوید:
تهمتن چنین پاسخ آورد باز --- که هستم ز کاووس کی بینیاز
مرا تخت زین باشد و تاج ترگ --- قبا جوشن و دل نهاده به مرگ
چرا دارم از خشم کاووس باک --- چه کاووس پیشم چه یک مشت خاک
به گفته استاد کزازی (در مازهای راز)، پادشاهی همیشه در شاهنامه در برابر پهلوانی رنگ باخته است.
افزون بر این، در شاهنامه زیباترین پندها به شاهان به کار رفته که چند نمونه در زیر میاید:
به دانش بود شهریار ارجمند --- نه از گنج و مردان و تخت بلند
***افزون بر این، در شاهنامه زیباترین پندها به شاهان به کار رفته که چند نمونه در زیر میاید:
به دانش بود شهریار ارجمند --- نه از گنج و مردان و تخت بلند
سرِ بختِ شه را بپیچد سه کار --- نخستین ز بیدادی شهریار
دگر آنکه بی مایه را برکشد --- ز مرد هنرمند برتر کشد
سه دیگر که با گنج خویشی کند --- به دینار کوشد که بیشی کند
جهان را چو آباد داری به داد --- بود گنجت آباد و تخت تو شاد
شگفت آنکه این غرض ورزان شاعران درباری و مداحان (که شمارشان کم نیست) را گذاشته اند و در این میان بر شاهنامه می تازند. این شاعران که تمام دیوانشان مدح شاهان است مورد تازش غرض ورزان نیستند و فردوسی که حتی در یک بیت مدح شاهان نکرده متهم به شاه پرستی می شود. در نوشتار های پسین به شما نشان می دهم که بیت های مدح محمود چگونه وارد شاهنامه شده است.
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.