مشرق بزبان فارسی «خورآسان» است به معنی «خورآیان» یعنی محلی که خورشید از آنجا بر می آید و از آنجا که ایالت خراسان در ایران چنین نقشی داشته است این نام را به خود گرفته. فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین به این معنی اشاره می کند که اسان بزبان پهلوی بمعنی «آیان» است.
در اشعار رودکی سمرقندی نیز در مورد سفر آفتاب از شرق به مغرب چنین مطلبی هست و این دوبیت که بنا بر قول فرهنگ جهانگیری از کتاب «دوران آفتاب» رودکی است موید آنست:
از خراسان زند طاووس وش --- سوی خاور می خرامد شادوکش
یا:
مهر دیدم بامدادان چون بتافت --- از خراسان سوی خاور می شتافت
ومغرب نیز به زبان فارسی «خوروران» بمعنی محلی که خورشید در آن فرو می رود[است].در ادبیات پهلوی همواره همین «خوروران» بجای مغرب به کار رفته که در ادبیات فارسی دری کم کم بصورت «خاوران» و «خاور» در آمده و در بسیای از اشعار دیگر نیز [افزون بر دوبیتی که از رودکی آمد ] به همین معنی مغرب است. اما کم کم جای خود را عوض کرده و بجای مشرق استعمال شده است.
سمت دیگر «نیمروز» است که جنوب باشد و [اینکه] چرا سیستان را به معنی نیمروز گرفته ایم ؛ یکی از افتخارات علمی نجومی آریاییان در آن زمان بوده است. زیرا نیمروز (سیستان) بر روی نصف النهاری قرار گرفته است که جهان شناخته شده ی آن روز یعنی آسیا و اروپا و افریقا را تقریبا نصف می کند یعنی درست هنگامی خورشید در نیمروز است که در تمام ممالک آسیایی روز است و همین نشان می دهد که علم جغرافی در آن زمان بدانجا رسیده بوده است که سراسر دنیای مسکون را سنجیده باشند و مرکز آنرا ایران برگزیده باشند.
بعد ها از روی واژه ی نیمروز واژه ی نصف النهار ترجمه شد و در علم جغرافی مورد استفاده ی جهانیان واقع گردید.اما جهانیان اگر بخواهند که واقعا مبدئی برای مدارات و نصف النهارات خود در جهان داشته باشند همانا نیمروز سیستان و زرنج است نه گرینویچ انگلستان و نه پاریس اما متاسفانه زور بر علم و حقیقت می چربد.
چهارمین جهت در زبان فارسی «اپاختر» است به معنی شمال و آن مکان دیوان است که نهصد و نود و نه هزار و نهصد و نود و نه فروهر نیکان بهمراهی هفتورنگ (دب اکبر که همواره در آن جهت نگهبانی می کند و غروبی ندارد ) ایران را از شر دیوان نجات می دهند - البته دیوان مهلک چیزی جز سرمای کشنده ی شمال سیبری نیست که به آریاییان در طی مرور زمان فهمانده است در آن اهریمن بکشتار انسانها می پردازد.
این بیت فردوسی باختر را به معنی شمال نشان می دهد زیرا در داستان رفتن سام از سیستان به سگسار و مازندران است و چون مازندران یا سگسار قطعا در جهت شمال سیستان یا نیمروز و جنوب است پس باختر در این شعر به همان معنی شمال آمده:
سپهبد سوی باختر کرد روی --- زبان گرم و گوی و دل آزرم جوی
در این بیت نیز که از سوی شمال یعنی توران برای تورانیان کمک می آید و فضای طرف شمال گردآلود می شود باختر به معنی شمال است:
سوی باختر گشت گیتی ز گرد --- سراسر بسان شب لاجورد
البته «اپاختر» نیز در تمام متون پهلوی و اوایل فارسی دری به همین معنی شمال به کار رفته اما کم کم در فارسی دری به سوی غرب گراییده و معنی غرب را بخود گرفته [است].
نقشه فلات ایران
(نوشته های سیاه رنگ به میانجی نویسنده وبلاگ افزوده و برجسته شده است)
بن مایهی نوشتار
زندگی و مهاجرت آریاییان – استاد فریدون جنیدی – چاپ دوم – برگ 171-169
(با اندکی جابجایی و کوته سازی و تصرف نگارشی)
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.