Friday, 28 October 2011

دین و شاهنامه


نوشته شده به قلم:
برگه فیسبوک سرای دانای توس







این عکس سخن شگفت انگیز پرفسور اولریش مارزولوف استاد مردم شناسی دانشگاه های آلمان و عضو دایرت المعارف قصه را نشان می دهد و این مقاله در فصلنامه مطالعات ملی شماره 5 پاییز 1379 چاپ شده است.

آقای منصور رستگار فصایی در کتاب  فردوسی و هویت شناسی ایرانی (در مقاله شگفت انگیزعلی و فرزندانش در شاهنامه و حماسه ملی) به گفته خودشان از "وجوه متنوع تاثیر اهل بیت در ذهن فردوسی پرده ور می دارند". یکی از پرده هایی که ور می دارند این است: "از اعتقادات مردم است که رستم و کی خسرو نمرده اند و در خدمت حضرت صاحب الزمانند و وقت ظهور در رکاب آن حضرت شمشیر خواهند زد" (برگ 214).

داشتم به این می اندیشیدم چه خوب می شد این بزرگان همه چیز را با همه چیز در نمی آمیختند و حرمت اعتقادات مردم را نگه می داشتند تا مقالاتشان این قدر خنده دار نمی شد. من آهنگ بی احترامی به این دو بزرگوار ندارم ولی تا کی این بازی ها باید ادامه یابد؟ هم اهل بیت و هم شاهنامه به موجب آن که در کره زمین هوادار دارند مورد احترام ما اند اما این کارهای سبک برای چی؟

فردوسی ورای دعواهای فرقه ای بود. پیام رسان ارزش های انسانی والا. مولوی نیز در تک تک بیت هاش مستقیم و غیر مستقیم این پیام را رسانده که دعوای مذهب ها احمقانه است، انسانیت اصل است:

چون که بی رنگی اسیر رنگ شد ---- موسی با موسی در جنگ شد
رنگ را چون از میان برداشتی ---- موسی و فرعون دارند آشتی

هال "مولوی شناسان" ما هی مقاله می نویسند مولوی شیعه بود یا سنی. همچین سخن هایی واقعا ننگین است.

نکته واپسین: در ضمن این جا می توانیم ببینیم که بیت های الحاقی مدح دینی شاهنامه هم با همین اندیشه های کودکانه ساخته و الحاق شده اند (کسانی که این نوشتار را در باره بیت های الحاقی مدح نخوانده اند توصیه می کنم بخوانند:

http://rostamesokhan.blogspot.com/2011/09/blog-post_30.html

No comments:

Post a Comment

Note: only a member of this blog may post a comment.